در جست وجوی خانه
به گزارش کولو، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران (ایبنا)- امیرمحمد بهامیر، کارشناس رسانه: خانه در دائرة المعارف بچه ها یعنی تمام هستی. خانه و بودن در کنار خانواده هدف زندگی بچه ها است. خانه جایی است که آنها می توانند امنیت را احساس کنند و جدایی از آن به معنی از دست دادن مکان امن شان است. به همین دلیل است که نویسندگان بزرگ ادبیات کودک، همگی درون مایه خانه را در آثارشان می گنجانند.
کتاب و انیمیشن پسرک، موش کور، روباه و اسب نیز همین گونه است. اثری ساده اما مجذوب کننده که چارلی مَکسی آن را نوشته و سپس تبدیل به انیمیشن کرده است. این نویسنده 60ساله درون مایه خانه و رسیدن به خانه را برای پیرنگ خود برگزیده است؛ درون مایه ای با یک قصه انتزاعی که قرار نیست بزرگسالان در آن در پی منطق باشند. اثری بچه هاه که می خواهد مسئله ای مهم را به زبان بچه ها بیان کند.
پسرک، موش کور، روباه و اسب ماجرای کودکی خردسال است که در پی جایی به نام خانه است. او در دشتی پر از برف بیدارشده و طی این مسیر با چند حیوان آشنا می شود. حیواناتی که در طول داستان به پسرک کمک می کنند و پسرک هم به آنها کمک می کند.
پسرک، موش کور، روباه و اسب داستانی ساده، کوتاه و البته فلسفی دارد؛ ولی این فلسفه باعث نشده که زبان روایت آن سخت یا پیچیده شود. پسرک تلاش دارد تا به خانه برسد؛ اما ذهنیتی از این موضوع ندارد. همه آنچه می داند تصویری مبهم از خانه است. او تلاش دارد تا مفهوم آن را درک کند.
درک این که خانه چیست شاید در ظاهر ساده باشد؛ اما مسئله آن است که خانه چرا خانه است؟ سؤالی که حیوانات همراه پسرک یعنی موش کور، روباه و اسب تلاش می کنند هرکدام با توجه به دانش و تجربیاتی که دارند به آن پاسخ دهند. البته پاسخ ها هیچ کدام کامل نیست؛ زیرا خود حیوانات نیز معنی دقیق آن را نمی دانند.
به طور مثال وقتی موش کور درباره خانه حرف می زند، می تواند ویژگی هایش را بیان کند؛ اما باز هم نمی تواند تعریف واضحی از آن بدهد. همان طور که بچه ها می دانند خانه کجاست و حتی می توانند آن را توصیف کنند؛ اما نمی توانند به این سؤال پاسخ دهند که چرا خانه، خانه است.
چارلی مکسی در اثر خود، ذهنیت بچه ها به جهان پیرامون شان را نشان می دهد. در عین حال مکسی تلاش می کند از طریق کاراکترهای حیوانی پاسخی بچه هاه به مخاطبان دهد. اینکه خانه همان جایی است که خانواده در آن حضور دارد. درست همان طور که در انتهای داستان می بینیم؛ وقتی پسرک به روستا می رسد.زمان رسیدن به روستا همان لحظه ای است که پسرک باید از حیوانات همراهش جدا شود تا به خانه برسد. او از آنها جدا می شود؛ اما هرچه تلاش می کند نمی تواند از حیوانات دل بکند. حیواناتی که تا چندمدت پیش تنها همراهان او بوده اند حالا تبدیل به اعضای خانواده او شده اند. خانواده ای که هرجا آنها باشند می توان آنجا را خانه نامید.
اینجاست که چارلی مکسی پیام ساده داستانش را به مخاطب خود ارائه می کند، اینکه مهم نیست خانه شما کجاست. مهم آن است که خانواده شما کجا هستند! اینکه خانه، خانواده را نمی سازد؛ بلکه این خانواده است که به خانه معنا می دهد. کودکی هم که مخاطب اثر است حالا بعد از دیدن انیمیشن یا خواندن کتابش می تواند معنای آن را بفهمد.
انیمیشن پسرک، موش کور، روباه و اسب در کنار درون مایه ای که دارد، یک تجربه مجذوب کننده و پراحساس به لحاظ بصری نیز است. تجربه ای که شما را از تصاویر سه بعدی و دیجیتالی به سبک ساده و بی آلایش نقاشی ها می برد. درست شبیه سبک انیمیشن سازی هایائو میازاکی؛ آن هم در دورانی که این کارگردان حرفه ای ژاپنی یک تنه سنت انیمیشن سازی دستی را حفظ کرده است.اثر چارلی مکسی می تواند بچه ها را بارها و بارها پای تلویزیون بنشاند؛ بچه های که این روزها با وجود آثار پرزرق و برق غربی و شرقی کمتر پیش می آید محتوایی را بخوانند یا ببینند که برایشان پُرمفهوم باشد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران