سفری مالی و ماجراجویانه به اروپا-قسمت اول

به گزارش کولو، وقتی حرف از سفر مالی می گردد ، کمتر کسی به برنامه ریزی و خریدهای زودتر از موعد فکر می نماید . بعد از چند سفر به کشورهای همسایه و آسیایی ، من و همسرم احساس می کردیم دوست داریم یک سفر بدون تور و ماجراجویانه را تجربه کنیم و طبیعتا مثل خیلی از سفردوستان دیگر ، اروپا را مقصدی متفاوت تر و هیجان انگیزتر می دانستیم .

سفری مالی و ماجراجویانه به اروپا-قسمت اول

برای سفر به تور اروپا با بهترین کارشناسان مشورت کرده و بهترین برنامه سفر را انتخاب کنید.

قیمت بالای تورهای اروپا و همچنین حرف و حدیث هایی که در خصوص سختی دریافت ویزای شنگن برای یک زوج جوان شنیده بودیم ما را به کلی حتی از فکر کردن در خصوص آن نا امید نموده بود .تا اینکه با کمی جست و جو در اینترنت متوجه شدیم بدون تور سفر کردن به اروپا بسیار بسیار ارزانتر تمام می گردد و در کل واقعیت غیر از آن چیزی است که اکثریت در خصوصش فکر می نمایند !

طبق برآورد ما هزینه سفر به سه کشور اروپایی چیزی در حدود هزینه یک سفر آسیایی می شد فقط مشکل اصلی ویزا بود که خب قاعدتا با هیچ کاری نکردن و فقط تکرار کردن این جمله که برای ایرانی ها دریافت شنگن سخت است ، هیچ چیز معین نمی شد . ما تصمیم گرفتیم ریسک ضرر یکی دو میلیونی را به جان بخریم و برای ویزا اقدام کنیم .

این گزارشی از سفر دونفره ما به فرانسه و ایتالیا و اسپانیا در نوروز 95 است .

برنامه ریزی قبل از سفر

ما برنامه ریزی برای سفر را از چندین ماه قبل آغاز کردیم . از آنجایی که در خصوص راحت تر ویزا دادن سفارت ایتالیا شنیده بودیم و یکی از مقاصد اصلی ما هم همین کشور بود، تصمیم گرفتیم به وسیله این سفارت برای ویزا اقدام کنیم .

متاسفانه در سایت سفارت ، اطلاعات زیاد دقیقی در خصوص مدارک نیست و ما لیست کامل مدارک را از سایت ها و فروم های مختلف به خصوص وبلاگ های سفرنامه نویسی پیدا کردیم . طریقه وقت دریافت هم ظاهرا همواره در حال تغییر است ولی در آن تاریخ باید به سفارت ایمیل می زدیم و درخواست وقت می کردیم .

آژانس ها این کار را با دریافت حداقل نفری 200 الی 250 هزار تومان انجام می دادند ولی خوشبختانه ما خودمان پیروز شدیم و از سه ماه قبل از سفر آغاز به ایمیل زدن کردیم تا اینکه بالاخره جواب دادند و برای روزی که خودمان معین نموده بودیم و حدودا دو ماه قبل از سفر میشد ، وقت دادند .

حالا موقع آماده کردن مدارک بود . تمام خریدهای اینترنتی ما توسط یکی از اقوام خارج از کشور انجام شد ولی داخل ایران هم با خرید ویزاکارت قابل انجام است . همچین سایت های گردشگری مثل زورق و مسافران قابلیت خرید بلیط و رزرو هتل تقریبا با همان قیمت اصلی را دارند .

سایت هایی مثل تهران پیمنت هم هستند که کلیه خریدهای اینترنتی خارجی را با کامزد 7 درصد انجام می دهند. و با قیمت های بسیار خوبی پیدا می گردد ولی ترجیح ما هواپیمایی ماهان بود چون پرواز مستقیم و قیمت خیلی مناسبی داشت . نفری 1.300.000 رفت و برگشت به میلان . و همینطور در صورت ریجکت شدن ویزاها ، با کسر حدود 300 تومان می شد پروازها را کنسل کرد . بلیط ها را به طور آنلاین از سایت ماهان خریدیم .

رزرو هتل هم از سایت های www.hotels.com وwww.booking.com انجام دادیم و توانستیم هتل های تخفیف خورده خوبی پیدا کنیم . برای دریافت هتل ها چند نکته مثل نزدیک بودن به مترو در نظر داشتیم و نظرات مسافرین قبلی در Tripadvisor را هم خواندیم و دقت کردیم که تمام هتل ها حداقل امتیاز 7 را در سایت بوکینگ گرفته باشند . تمام هتل ها Free Cancellation (با قابلیت کنسل کردن) بودند .

لیست کامل مدارک شامل موارد زیر می گردد که آماده کردنش کمی صبر و حوصله احتیاج دارد :

شناسنامه - سند ازدواج - حکم کارگزینی یا گواهی اشتغال به کار و دو سه فیش حقوقی آخر- لیست بیمه تامین اجتماعی - گواهی اشتغال به تحصیل یا کارت دانشجویی بین المللی - گردش حساب سه ماهه و موجودی حساب به انگلیسی با مهر بانک - سند خانه - دو قطعه عکس - فرم درخواست ویزا - برنامه سفر(یک جدول خیلی خلاصه به انگلیسی نوشتم) - بیمه مسافرتی - بلیط هواپیما - ووچر هتل ها - نفری 60 یورو نقد .

بالاخره روز مصاحبه رسید و بعد از یکی دو ساعت صف ایستادن در سوز و سرما ، وارد سفارت شدیم . خوشبختانه کل زمان صف را مشغول صحبت با بقیه در خصوص ویزا و سفر بودیم و که تحمل آن را آسانتر می کرد . مدارک را بدون سوال و جواب خاصی دریافتد و انگشت نگاری کردیم . دو هفته بعد برای دریافت پاسپورت ها رفتیم و دیدیم به تعداد روزهای درخواستی مان ویزای شنگن گرفتیم .

حالا 7 هفته به سفرمان مانده بود و موقع خرید بلیط پروازهای بین شهری اروپا بود تا بتوانیم این پروازها را هم با تخفیف بخریم . در ادامه در خصوص پروازها هم شرح خواهم داد . برنامه ما به این شکل بود :

میلان - پاریس - بارسلونا - رم - میلان

قبل از سفر نقشه همه شهرها رو روی گوشی ها (google map) لود کردیم و تمام جاهایی که تصمیم داشتیم ببینیم معین کردیم .

روز اول

پرواز ما به میلان ساعت 7 صبح بود . این بود که ساعت 3 صبح به راه افتادیم . با خودمان فقط یک چمدان متوسط و یک carry on برداشتیم و سعی کردیم همه چیز را مختصر و مفید انتخاب کنیم . چون قرار بود در این 11 روز ، 5 پرواز و یک سفر با قطار داشته باشیم و کشیدن چمدان های بزرگ و سنگین در این همه پرواز قطعا کار آسانی نبود .

به موقع به فرودگاه رسیدیم و وارد پارکینگ سرپوشیده شدیم که معمولا همواره پر است ولی با یک شیرینی کوچک همواره جای خالی در آن پیدا می گردد . فرودگاه به دلیل آغاز سفرهای نوروزی به شکل بی سابقه ای شلوغ بود و برای ورود به سالن حدود یک ساعت در صف بودیم .

موقع دادن کارت پرواز بلیط برگشت هم چک شد که بهتر است پرینت آن را حتما همراه داشت . پرواز ما با یک ایرباس 310 انجام شد که جایگاه های خوبی داشت و دو وعده پذیرایی نسبتا خوب هم انجام شد .

طول پرواز 5 ساعت بود و ساعت 10 به وقت محلی به فرودگاه مالپنزا Malpensa میلان رسیدیم .

صف کنترل پاسپورت بسیار شلوغ بود و بیشتر از یک ساعت آنجا معطل شدیم . با توجه به شنیده های قبلی انتظار سوال و جواب شدن یا پر کردن فرم را داشتیم به خصوص که فقط چند ماه از حوادث تروریستی پاریس می گذشت ، ولی افسر کنترل بدون اینکه سرش را بالا بیاورد مهر ورودمان را زد .

ترمینال 1 فرودگاه بسیار بزرگ و شیک بود و ما قرار بود از همان جا به پاریس پرواز کنیم . چند ساعتی که فرصت داشتیم مشغول گشت و گذار در فرودگاه شدیم و اولین پیتزای ایتالیایی را در یکی از رستوران ها خوردیم که البته اصلا قابل خوردن نبود !

به عنوان عاشقان پیتزا و مشتری همیشگی رستوران ایتالیایی های تهران ، دلمان را برای پیتزاهای ایتالیا صابون زده بودیم . در روزهای بعد هم بارها در رستوران های مختلف ، آن را امتحان کردیم ولی این پیتزا اصلا شباهتی به پیتزا ایتالیایی های ترد و نازک و پر ادویه تهران ندارد . در واقع یک تکه نان بدمزه و کمی ترشیده است که به مقدار خیلی خیلی کم پنیر دارد و بقیه آن با رب (و نه سس) پوشیده شده .

بعد از غذا مشغول اینترنت بازی شدیم البته سرعت اینترنت به شدت پایین بود و حتی وقتی از اطلاعات سوال کردیم گفتند همواره همینطور است و فقط در برخی نقاط خاص سرعت بهتر می گردد . حسابی سرگرم بودیم و هر از گاهی تابلوها را برای پیدا کردن پروازمان نگاه می کردیم غافل از اینکه پرواز بعدی ما از ترمینال 2 انجام می شد و به همین علت هم چیزی در تابلوها نوشته نشده !

با سوال از اطلاعت فهمیدیم شاتل های رایگان در فرودگاه مسافران را بین این دو ترمینال جا به جا می نمایند . این شد که دوان دوان خودمان را به آن رساندیم و سوار شدیم . مسافت بین این دو ترمینال زیاد بود و 20 دقیقه ای طول کشید تا رسیدیم .

پرواز ما با ایزی جت بود . هواپیمایی easyjet یک شرکت بریتانیایی است که به دلیل پروازهای خیلی زیاد و ارزان بین کشورهای اروپایی شهرت دارد و یک سری خدمات مثل پذیرایی و بار رایگان را حذف نموده تا قیمت پایینتر بیاید . البته از هواپیماهای کاملا نو و خوبی استفاده می نمایند. در همه روز های هفته و تقریبا برای هر ساعتی می گردد یک پرواز ایزی جت بین شهرهای مختلف اروپا پیدا کرد .

ما این پرواز را دو ماه قبل نفری 26 یورو خریده بودیم و 17 یورو هم برای چمدان داده بودیم . نفری یک carry on رایگان بود . در این پروازها باید حتما آنلاین Check-In کرد و کارت پرواز گرفت که از یک ماه قبل پرواز این امکان وجود دارد . در غیر این صورت و برای چک-این کردن در فرودگاه باید هزینه جداگانه ای پرداخت کرد . انتخاب جایگاه هم با پرداخت مقداری هزینه به صورت آنلاین انجام می گردد . ما این گزینه را انتخاب ننموده بودیم ولی خوشبختانه در همه پرواز ها به طور اتوماتیک جایگاه هایمان کنار هم افتاده بود . پروازمان برخلاف تصور با تاخیر نیم ساعته پرید .

در طول پرواز می شد با هزینه جداگانه غذا خرید .

مدت پرواز فقط یک ساعت بود و به موقع به فرودگاه شارل دوگل پاریس رسیدیم و همان بدو ورود جلوی در هواپیما ماموران پلیس آغاز به کنترل پاسپورت همه مسافران کردند . فرودگاه شارل دوگل هم فرودگاه بزرگی بود و ما بعد از دریافت چمدان به دنبال تابلوی قطار RER گشتیم .

سیستم مترو و قطارهای پاریس خیلی پیچیده است و نقشه مترو مثل یک کلاف سردرگم ، گیج نماینده بود . در خیلی از ایستگاه ها علایم فقط به فرانسوی بود و باجه های اطلاعات هم فقط نقشه را به شما می دهند و زیاد قادر به شرح دادن به انگلیسی نیستند .

در پاریس دو نوع قطار وجود دارد : متروی عادی M و RER (که اق او اق تلفظ می گردد و معمولا در جهتهای خارج از مرکز اصلی شهر تردد می نماید) قیمت بلیط این دو متفاوت است و ضمناً برای سفر در هر zone که در نقشه معین شده هم باز بلیط فرق می نماید . خلاصه بعد از کلی پیاده روی در فرودگاه به ایستگاه RER B رسیدیم .

متاسفانه اصلا باجه ای برای فروش بلیط به طور شخصی وجود نداشت تا حتی فقط در موارد استثنایی برای کسانی که بار اولشان است یا نمی توانند از دستگاه ها خرید نمایند ، بلیط بخرد . ضمناً دستگاه هم فقط به زبان فرانسه بود ! ما در نهایت با یاری یک نفر بلیط خریدیم و سوار شدیم . این بلیط نفری 10 یورو بود و البته باید بلیط را تا سرانجام جهت نگه داشت تا درهای خروج را با آن باز کرد . یک نکته در خصوص استفاده از مترو هم این است که حتما باید پول خورد یا حداکثر ده یورویی و برخی ایستگاه ها پنج یورویی داخل دستگاه گذاشت و باجه ها هم به هیچ وجه پول درشت را خرد نمی نمایند . مسئله ای که ما زیاد به آن برخوردیم و مجبور شدیم به بیرون ایستگاه و تا به یک سوپری برویم و با خرید خوراکی پول هایمان را خرد کنیم .

خلاصه که سوار قطار شدیم .

متروی پاریس چیزی در حد فاجعه بود . بسیار کثیف و زشت و قدیمی . خیلی از قسمت ها توسط خود مردم خراب شده بود یا با گرافیتی های زشت پوشیده شده بود .

یکی از ایستگاه های اصلی که اکثر خطوط آنجا به هم میرسند ایستگاه chatelet است . همان ایستگاه امام خمینی خودمان ولی ده ها برابر بزرگتر و شلوغ تر . گداهای فراوانی در ایستگاه به چشم می خورد و افرادی با قیافه های عجیب غریب که رفتار کمی تا قسمتی عجیب هم داشتند ! بوی ادرار و فاضلاب و حتی لوله های ترکیده چیزهایی بود که ما را در بهت و ناباوری فرو برده بود .

پیدا کردن راه خروج خودش داستانی بود و ما هرچه تابلوی Sortir میدیدیم دنبال می کردیم و باز هم دور خودمان می چرخیدیم . ظاهرا بالای این ایستگاه درحال ساخت یک مرکز خرید بودند و همه چیز در هم و برهم بود . خلاصه وقتی بالاخره به بیرون از ایستگاه رسیدیم انقدر خسته بودیم که دیگر عطای مترو را به لقایش بخشیدیم و با تاکسی به هتل رفتیم . قیمت تاکسی همان طور که پیش بینی می کردیم بسیار گران بود و راه 20 دقیقه ای تقریبا 30 یورو شد .

هتل ما Séjours & Affaires بود که به صورت حضوری شبی 140 یورو قیمت داشت ولی ما دو ماه قبل توانسته بودیم با شبی 40 یورو با اینترنت رزرو کنیم . اتاقمان در واقع یک سوئیت بود که مایکروفر و گاز و کتری و خلاصه امکانات خوبی داشت . در کل پاریس نسبت به شهرهای دیگر سفر ما ، شهر گران تری بود و ما با همین مبلغ ، هتل های خیلی بهتری در بقیه شهرها گرفتیم که به موقع درمورد آنها هم می نویسم .

چون قبلا مبلغ را پرداخت نموده بودیم به سرعت پذیرش شدیم . این هتل و همینطور بقیه هتل ها در شهرهای بعدی پاسپورت را نگه نداشتند و پولی هم به عنوان ودیعه ندریافتد .

کنار هتل یک فروشگاه کارفور هم بود که برای خرید خوراکی و خرت و پرت به کارمان می آمد البته 9 شب تعطیل می کرد . در کل به قدری خسته بودیم که همه چیز هتل به نظرمان خوب و راحت آمد و فورا خوابیدیم .

روز دوم

هر دو موافق بودیم که اول از همه دیزنی لند را ببینیم . نمی گردد گفت این رویای ما از بچگی بوده ! چون بچگی ما مثل بیشتر دهه شصتی ها با فوتبالیست ها و آن شرلی گذشته بود و آن وقت ها چیزی در خصوص دیزنی لند نمی دانستیم . اما چند سال اخیر برای دیدنش خیلی مشتاق شده بودیم و هردو عاشق شهربازی و جاهای تفریحی شاد و شلوغ هستیم .

جمله معروفی در خصوص دیزنی لند هست : اینجا شادترین جای جهانست ! صبح خیلی زود بیدار شدیم و راه افتادیم . هتل ما به اندازه چند ایستگاه با مترو فاصله داشت ولی کنار هتل ، یک ایستگاه اتوبوس بود که ما با یاری رسپشن هتل شماره خطی که به مترو می رفت پیدا کردیم و سوار شدیم .

بلیط اتوبوس نداشتیم و چندتایی سکه ده سنتی به راننده دادیم که قبول کرد . (البته فردای آن روز که دوباره از اتوبوس استفاده کردیم پول نگرفت .) در ایستگاه مترو متوجه شدیم دستگاه های فروش بلیط اینجا با دیروزی ها کمی فرق دارد . خلاصه باز هم با کلی سرو کله زدن فهمیدیم اینجا برخلاف دیروز گزینه از قبل معین شده ندارد و باید خودمان گزینه Marne-La-Vallee را انتخاب کنیم که قیمتش نفری 7 و نیم یورو شد . بعد از عوض کردن چند ایستگاه و رسیدن به Chatlet خط عوض کردیم و سوار RER شدیم که به سمت خارج شهر می رفت .

بالاخره رسیدیم . خوشبختانه جلوی گیت ورود همه افراد را حسابی با دستگاه می گشتند .

اولین پارک و ریزورت دیزنی لند سال 1955 در کالیفرنیا ساخته شد که با توجه به آن موقع ، پروژه خارق العاده ای به حساب می آمده . والت دیزنی جمله جالبی دارد : من نمی توانستم عملی بودن پروژه را برای سرمایه گذاران اثبات کنم ، چون رویا وثیقه کوچکی بود .

بعد از آن ، شعبات بعدی در فلوریدا ، توکیو ، پاریس ، هنگ کنگ و اخیرا هم در شانگهای افتتاح شدند . دیزنی لند پاریس در 30 کیلومتری شرق پاریس قرار گرفته و سال 1992 تاسیس شده . برای رفتن به دیزنی لند باید قبلا هواشناسی را چک کرد که از خوش شانسی ما نه آن روز و نه هیچ کدام از روزهای سفر ما ، باران نبارید که با توجه به آن فصل سال خیلی عجیب بود . سایت هایی هست که زمان صف ها را به طور آنلاین نشان می دهد . همین طور هم اپلیکیشن دیزنی لند که اطلاعات کاملی دارد . البته بیشتر به درد تابستان و زمان شلوغی می خورد .

دیزنی لند پاریس شامل 2 پارک می گردد : Disney Studio و Disneyland Park

بلیط آن نفری 90 یورو برای هر دو پارک بود ولی ما از قبل بلیط اینترنتی به قیمت 75 یورو خریده بودیم . در این فصل سال از ساعت 10 صبح تا 8 شب می شد داخل پارک بود و همه بازی ها هم رایگان بود . البته اگر کسی می توانست همه را بازی کند !

ما که از قبل بلیط هایمان را پرینت گرفته بودیم احتیاجی به ایستادن در صف بلیط نداشتیم و فقط باید برای هربار ورود و خروج از هرکدام از پارک ها ، بارکدها را اسکن می کردیم .

دیزنی لند همان جور بود که فکرش را می کردیم . شاد و رنگارنگ و رویایی . صدای آهنگ از بلندگوهای مختلف همه جا به گوش می رسید و همه شاد بودند .

ورودی دیزنی استودیو

ما قبلا نقشه پارک و لیست تمام بازی ها را در سایت دیده بودیم و برنامه ریزی نموده بودیم ! چون پارک ها انقدر بزرگند و گاهی صف ها هم انقدر طولانی که بدون برنامه ریزی شاید نگردد همه جا را دید . جلوی درهای ورودی ، نقشه پارک ها و زمان برنامه ها هم به چند زبان موجود است .روی نقشه شدت هیجان یا بچه گانه بودن بازی ها با علامت معین شده .

ما اول به Disney Studio رفتیم تا Ratatouille یا همان موش سرآشپز که محبوب ترین بازی دیزنی لند است ، بازی کنیم که همان اول صبح هم صف طویلی جلوی آن نقش بسته بود . البته همه چیز انقدر منظم و مرتب بود که اصلا صف ایستادن به ما استرس و ناراحتی وارد نمی کرد .

راتاتویی بازی قشنگی بود که سوار فنجان های متحرکی می شدیم و وارد سینمای سه بعدی خیلی خاصی می شدیم و اتفاقات جالبی برایمان می افتاد

بازی راتاتویی

بعد به سراغ Tower Of Terror رفتیم که آسانسوری است که از بالا سقوط می نماید . من با شنیدن جیغ های وحشتناک منصرف شدم و در مدتی که همسرم سوار شده بود به گشت و گذار در همان اطراف پرداختم . البته از قبل فیلم این بازی را هم در یوتیوب دیده بودم و مطمئن بودم که هرگز حاضر نیستم امتحانش کنم .

آسانسور

بعد چون هیجان دیدن پارک اصلی را داشتیم رفتیم به سمت Disneyland Park .

اول وارد خیابان اصلی شدیم که به سبک وسترن ساخته شده بود و پر از مغازه و رستوران و شیرینی فروشی بود.

تصمیم داشتیم بعدا سر فرصت به آنها سر بزنیم . چون بازی ها ساعت 6 بعد از ظهر تعطیل می شوند و بعد از آن تا آغاز آتش بازی وقت هست و می گردد در این مغازه ها گشت و گذار کرد .البته خریدن یک تل مینی موس همان اول کار پیشنهاد می گردد !

بالاخره به قلعه معروف زیبای خفته رسیدیم که فوق العاده بود و کلی عکس انداختیم .

Sleeping Beauty Castle

داخل قلعه

اینجا مرکز پارک محسوب می شد و پارک دور این قلعه ، به چهار بخش تقسیم می شد که به هم راه نداشتند و برای رفتن به پارک های بعد ، باید دوباره به این قسمت برمیگشتیم . ما اول دوری در Fantasyland زدیم که بهشت بچه ها بود . فوق العاده زیبا و کارتونی .

هر از گاهی هم شخصیت ها آغاز به رژه رفتن با آهنگ های شاد می کردند و دور میدان اصلی می چرخیدند . البته رژه اصلی ساعت 5 بود .

یکی از رژه های شخصیت ها

همواره چند تا از بازی ها به علت تعمیرات و نوسازی بسته هستند که در سایت دیزنی معین شده اند . بعد برگشتیم و این بار وارد Adventureland شدیم .

در این قسمت دزدان دریایی کارائیب را بازی کردیم که بیشتر فضاسازی های قشنگ بود و زیاد هیجان نداشت . همه در قایق های بزرگ نشسته بودیم و در تاریکی توی یک رودخانه جلو می رفتیم و اطراف را تماشا می کردیم. شخصیت های فیلم به شکل روبات گونه و خیلی طبیعی بودند . پسربچه ها از این بازی خیلی کیف می کردند .

دزدان دریایی کارائیب

این قسمت پارک خیلی قشنگ بود و فقط گشتن و قدم زدن در آن ، کلی زمان می برد . کلا اکثر بازی های دیزنی لند در فضای سرپوشیده و با دکورهای فوق العاده زیبا و حرفه ای انجام می شد . صف ها خیلی منظم و کارکنان بسیار حرفه ای و مودب بودند . تک تک نکات ایمنی را می شد با چشم دید و خلاصه عالی بود .

رولرکوستر ایندیاناجونز هم در همین قسمت بود که صف طولانی تری داشت و تقریبا یک ساعت در صف بودیم . این یکی از معدود بازی هایی بود که در فضای سرپوشیده نبود و از آن بالا می شد کل پارک را دید که البته وحشتش را هم صدچندان می کرد !

خلاصه بعد از یک چرخش 360 درجه با دست و پای لرزان پیاده شدیم و از آن قسمت خارج شدیم .

کمی بعد که حالمان بهتر شده وارد Discoveryland شدیم تا همسرم Space Mountain را بازی کند که یکی از معروف ترین و ترسناک ترین بازی هاست . یک رولرکوستر خیلی سریع که اول شما را به فضا شلیک می نماید و بعد هم در فضای تاریک و سه بعدی حسابی می چرخاند و سه چرخش 360 درجه دارد .

بازی Buzz Light year هم در همین قسمت رفتیم که کمی بچگانه بود .

بعد تصمیم گرفتیم برای ناهار به Disney Village برویم که پر از رستوران است و البته فکر نمی کردیم انقدر دور باشد .

با پاهای بی رمق بعد از کلی پیاده روی به آنجا رسیدیم و چون بابت رستوران ها مطمئن نبودیم به مک دونالد رفتیم که احساس کردیم قیمت ها کمی از شهر بالاتر است و دو همبرگر و مخلفاتش 30 یورو شد .

بعد از ناهار دوباره به Walt Disney Studio رفتیم تا دو بازی باقیمانده که در نظر داشتیم ، انجام بدهیم و بقیه جاهایی که ندیده بودیم ببینیم .

ورودی دیزنی استودیو

اولی Tram Tour بود که سوار یک قطار شدیم و کمی چرخیدیم و پشت صحنه چند فیلم را به طور زنده اجرا کردند . در یکی از صحنه ها ، یک انفجار روی کوه را بازسازی نموده بودند که بعد از انفجار کلی آب به سمت ما سرازیر می شد ! در کل عالی بود .

پشت صحنه

بازی بعدی هم Armageddon بود که در گروه های 30-40 نفره وارد یک سفینه فضایی خیلی بزرگ و تاریک می شدیم که مثلا در فضا دچار حادثه شده بود و شهاب سنگ به سفینه می خورد و دقیقا مثل فیلم ها هر بار یک قسمت از سفینه کنده می شد یا فرو می رفت و زمین زیر پایمان می لرزید . خلاصه این هم عالی بود .

ساعت داشت 5 می شد که دوباره به دیزنی لند پارک رفتیم و دیدیم جمعیت زیادی دور تا دور خیابان اصلی نشسته اند و منتظر آغاز رژه اصلی هستند .

ما هم کمی استراحت کردیم و خوراکی خوردیم ولی بعد بلند شدیم تا به سراغ آخرین بازی Phantom Manor یا خانه ارواح برویم که در قسمت Frontierland بود. یک خانه سه طبقه فوق العاده قشنگ و حرفه ای که پر از راز و رمز و ارواح بود و ما در واگن های قطار در طبقات مختلف آن می چرخیدیم !

خانه ارواح

بعد از این بازی ، تا ساعت 8 که آغاز Disney Dream یا آتش بازی بود کار خاصی نداشتیم . این بود که وقتی دیدیم در همان نزدیکی ، یک عده با خرسندی در صف نامعلومی ایستاده اند ما هم وارد صف شدیم . بعد از نیم ساعت وارد یک سالن تئاتر فوق العاده زیبا به سبک جنگلی شدیم و با اینکه احتمال می دادیم زیاد از این تئاتر بچگانه خوشمان نیاد به امید کمی گرم شدن در تئاتر ماندیم . ولی برخلاف تصورمان این نمایش میخکوبمان کرد و با آهنگ های شاد و بازیگران حرفه ای اش لحظات به یاد ماندنی برایمان رقم زد.

دیدن خرسندی بچه ها ، خیلی لذت بخش بود . تئاتر انقدر شاد و رویایی بود که حتی بچه های خیلی کوچک 2 ساله هم میخکوب شده بودند و انگار در خلسه بودند .

تئاتر

بعد از تئاتر ، باز هم وقت داشتیم . این بود که وارد مغازه های دیزنی خیابان اصلی شدیم و گشت و گذاری کردیم .همه چیز بود : از لوازم تحریر تا عروسک و لباس های دیزنی . قیمت پیراهن های پرنسسی (که اغلب دختربچه ها از قبل پوشیده بودند) حدود 70-80 یورو بود . تل های مینی موس که تقریبا همه دخترها می خریدند هم 16 یورو بود .

فروشگاه

کم کم هوا تاریک می شد و سردتر ! دما حدودا 10 درجه بود اما به نظر ما نسبت به همین دما در تهران سوز بیشتری داشت و ما هم چون خیلی سرمایی هستیم تا جایی که می شد پوشیده بودیم ! اما خب اکثرا راحت تر به نظر می رسیدند .

فضای دیزنی لند در شب و با چراغانی ها خیلی زیباتر شده بود .

بالاخره زمان آتش بازی رسید و همه به سمت قلعه رفتیم.

ساعت 8 و نیم بود که سیل جمعیت خرسند و راضی به آرامی به سمت درهای خروجی به راه افتادند .

ما دوباره سوار قطار شدیم و قصد داشتیم با مترو تا یکی از ایستگاه های نزدیک هتل برویم و از آنجا تاکسی بگیریم ولی فکر اینکه در فرانسه ساعت 8 شب همه جا سوت و کور می گردد را ننموده بودیم ! وقتی از آن ایستگاه خارج شدیم نیم ساعتی منتظر تاکسی ماندیم ولی خبری نشد تا اینکه از یکی دو نفر پرس و جو کردیم و گفتند اینجا تاکسی گیر نمی آید و باید دوباره سوار مترو شوید و بروید به سمت مرکز شهر ! خلاصه ما دوباره سر و کارمان به ایستگاه Chatelet لعنتی افتاد و از آنجا تا هتل با تاکسی رفتیم .

در کل فضای پاریس خیلی امنیتی بود . در ایستگاه ها پلیس های زیادی بودند . هر از گاهی به بهانه بلیط داشتن یا نداشتن کمی افراد را ورانداز می کردند . آدم ها اکثرا ساکت و غمگین بودند و در مترو اصلا کسی با کسی حرف نمی زد . به خصوص شب ها در خیابان حس بدی به ما منتقل می شد و قیافه های مشکوک زیادی سمت ما می آمدند ولی ما چون از جیب برها و دزدهای اروپا زیاد شنیده بودیم سریع راهمان را عوض می کردیم . تمام مغازه ها تا قبل از ساعت 8 بسته بودند و شهر کاملا خلوت می شد .

روز سوم

آن روز برنامه فشرده پاریس گردی داشتیم . اول از همه می خواستیم به موزه لوور برویم . با مترو تا ایستگاه Louvre Rivoli رفتیم که بلیطش چون در زون داخل شهری بود نفری 1.75 یورو شد . ساختمان لوور یک ساختمان قدیمی چند صد ساله بسیار بزرگ و زیبا است که قبلا یکی از کاخ های سلطنتی بوده و از سال 1793 تبدیل به موزه شده .

موزه هر روز به جز سه شنبه ها از ساعت 9 تا 6 عصر باز است و اولین یکشنبه هر ماه هم ورودی آن رایگان است . جلوی موزه صف نسبتا کوتاهی بود ولی به خاطر سردی هوا کمی تحملش سخت بود . کسانی که اینترنتی بلیط خریده بودند از صف دیگری که خیلی کوتاه تر بود وارد می شدند .

می دانستیم در فصل های سیزن و شلوغی ، صف موزه حداقل ده برابر طولانی تر است اما این کند جلو رفتن صف به دلیل بازرسی بدنی بود که دقیقا مثل بازرسی فرودگاه بود و و تا همه یکی یکی کمربند و کفش و پالتو بیرون بیاورند و محتویات کیف هایشان را خالی نمایند و از دستگاه رد کنن به نظر ما هزار ساعت گذشت .

جالب تر اینکه برای موزه ای با این عظمت فقط یک گیت امنیتی گذاشته بودند و همان یک گیت هم وسط کار خراب شد و وقتی نوبت به ما رسید ماموران مجبور شدند تک تک آدم ها و کیف ها را دستی بگردند و خلاصه بلبشویی بود . خوشبختانه بعد از بازرسی وقتی وارد هرم شیشه ای شدیم باجه های بلیط فروشی انقدر زیاد بود که اصلا صفی تشکیل نمی شد . فورا بلیط خریدیم و وارد شدیم .

قیمت بلیط نفری فقط 15 یورو بود که با توجه به این همه دیدنی های لوور خیلی منصفانه به نظر می رسید . Audio Guide هایی هم به زبان های مختلف (به غیر از فارسی) وجود داشت که با قیمت جداگانه قابل خریدن بود. ما چون فکرش را هم نمی کردیم اطلاعات هر اثر به زبانی غیر از انگلیسی نوشته شده باشد از این راهنماهای صوتی استفاده نکردیم ولی بعدا در کمال شگفتی متوجه شدیم تمام کاتالوگ ها و اطلاعات کنار آثار فقط و فقط به زبان فرانسوی نوشته شده .

لوور حتی از چیزی که فکر می کردیم هم خیلی خیلی بزرگتر بود و شاید سه روز کامل هم برای دیدنش کم باشد . اگر کسی چند جای خاص مدنظر داشته باشد باید فقط از روی نقشه به دنبال آن قسمت ها برود . ما اول از همه به دیدن قسمت ایران باستان رفتیم که از قضا خلوت ترین قست موزه بود .

بیشتر آثار ایرانی لوور در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه از ایران خارج شده اند . دیدن کتیبه های رنگی تخت جمشید و ستون ها و حتی تکه ای از سقف چوبی تخت جمشید حس فوق العاده ای داشت .

اسب دوسر یکی از سرستون های اصلی تخت جمشید

مجسمه سنگی اسب بالدار مربوط به دوران بین النهرین

لوح حمورابی مربوط به تمدن بابل

خیلی از اشیای موزه بدون حفاظ بودند و به راحتی می شد به آن ها نزدیک شد و حتی لمس کرد . برخلاف چیزی که در برخی سایت ها خوانده بودیم که با اشعه ایکس محافظت می شوند و از یک حدی بیشتر نمی توان به آن ها نزدیک شد و ... !

بعد سری به قسمت ایتالیا و مجسمه های بی شمارش از جمله کارهای میکل آنژ که در همان طبقه بود ، زدیم .

بعد از آن سراغ مصر رفتیم که پر بود از مجسمه ها و تابوت های سنگی بزرگ.

تابلوی مونالیزا و آپارتمان ناپلئون سوم هم دو قسمتی بود که در همه بخش های موزه ، علائمی برای هدایت به سمتشان وجود داشت و ما با کلی پیاده روی در این موزه بی سرانجام پیدایشان کردیم . در قسمت مونالیزا تابلوهای نقاشی بیشماری وجود داشت که اگر وقت داشتیم می شد ساعت ها وقت صرف تماشای تک تکشان کرد . البته پشت هرکدام از نقاشی ها داستان هایی وجود دارد که نصف لذت تماشای آنها به دانستن آن ها بود . اما خود مونالیزا خیلی کوچکتر و ساده تر از تصور ما بود و وجود محافظان اختصاصی و انبوه مردم برای عکس انداختن از آن ما را به یاد داستان معروف لباس جدید پادشاه انداخت .

آپارتمان ناپلئون سوم

همین چرخیدن کوتاه در موزه سه ساعت زمان برد . در کل از دیدن موزه خیلی راضی بودیم و همه چیز فراتر از انتظارمان بود .

چون قصد داشتیم تا قبل از ناهار از کلیسای نتردام هم بازدید کنیم با تاکسی به آنجا رفتیم . برای مسافت های کوتاه ، استفاده از مترو حوصله زیادی می خواست چون خیلی از ایستگاه ها پله برقی نداشت و پیاده روی های طولانی برای خط عوض کردن هم وقت زیادی می گرفت .

این کلیسای هزار ساله اولین اثر به سبک گوتیک است و معماری گوتیک هم در جریان بازسازی همین کلیسا به وجود آمده . ورودی کلیسا رایگان بود ولی باز هم صف طولانی بازرسی بدنی وجود داشت .

هنر گوتیک جدید شاخه ای از هنر معاصر است که برپایه وحشت و تاریکی بنا شده . تا قبل از دوره مدرن، گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار می رفت.

ما واقعا مبهوت کلیسا شده بودیم . ستون های بلند و سیاه واقعا احساس رعب و وحشت را در آدم تداعی می کرد . عده ای در وسط کلیسا مشغول دعا بودند و صدای ارگ در فضا می آمد که هماهنگی زیبایی ایجاد نموده بود . چون نتردام اولین کلیسایی بود که می دیدیم ، تاثیر خاصی در ما گذاشت .

بعد از دیدن نتردام و خوردن ناهار راهی برج ایفل شدیم . در ایستگاه Cite در همان حوالی کلیسا سوار مترو شدیم و بعد از خط عوض کردن در ایستگاه Bir-Hakeim پیاده شدیم که درست پشت برج ایفل بود و نمای زیبایی از برج را می دیدیم .

همینطور کنار رود سن می شد قدم زد و لذت برد

کمی در آن حوالی قدم زدیم و زیر برج رفتیم و چند یادگاری کوچک خریدیم و در پارک نشستیم . چیزی که در پاریس به وفور به چشم می خورد فروشنده های دوره گرد بود که اکثرا سیاه پوست یا مهاجر بودند و البته تا پلیس می دیدند راهشان را کج می کردند .

زیاد علاقه ای به بالا رفتن از برج نداشتیم و البته وقت زیادی هم نبود . این شد که تصمیم گرفتیم به سمت شانزه لیزه برویم . به یاری GPS به راه افتادیم و بعد از نیم ساعت به میدان شارل دوگل و طاق پیروزی رسیدیم .

این طاق ، بزرگترین طاق نصرت جهان است که حدود 200 سال پیش و به افتخار سربازان فرانسه ساخته شده است . شانزه لیزه از یک طرف به این میدان می رسد و از طرف دیگر به میدان کنکورد ، که نزدیک موزه لوور است . ما از طاق پیروزی آغاز کردیم به قدم زدن در شانزه لیزه .

خیابان قشنگی بود ولی چیزی نبود که انتظار داشتیم . پیاده رو های پهن و سنگ فرش شده و مغازه های برند و شلوغی بیش از اندازه .

شانزه لیزه

بزرگترین فروشگاه سفورا که تا به حال دیده بودم !

کم کم داشت غروب می شد و ما خیلی خسته بودیم ولی می خواستیم حتما گالری لافایت و کوچه پس کوچه های اطرافش را هم بگردیم . راه طولانی تر از چیزی که فکر می کردیم شد ولی در خیابان های اطراف چیزهای جالبی می دیدیم و سرگرم می شدیم .

یکی از نکته های جالبی که در اروپا زیاد دیدیم ، بالکن های گلکاری شده بود . حتی بالکن های خیلی کوچک و نیم متری هم با یک گلدان کوچک تزئین شده بود و این برای ما که از دیدن بالکن های پر از دبه ترشی و خرت و پرت متنفریم ، خیلی لذت بخش بود .

این درخت هم با شاخه های عجیبش من را یاد بید کتک زن داستان هری پاتر انداخت !

بالاخره به ساختمان اپرای گارنیه رسیدیم که سال 1875 ساخته شده . اگر کسی فرصت داشته باشد ، تماشای یکی از برنامه های آن خالی از لطف نیست . لیست برنامه ها روی سایت اپرا قرار گرفته است .

کمی بعد گالری لافایت را دیدیم : معروف ترین فروشگاه جهان .

البته گالری شامل چند ساختمان می شد که یکی از آنها همان ساختمان معروف بود که در عکس ها دیده بودیم !

فروشگاه به سبک دپارتمان استور بود همکفش پر از برندهای لوکس عطر و لوازم آرایش که می شد ساعت های بینشان چرخید .

دوری هم در ساختمان های کناری زدیم وبعد شام را در پیتزا هات خوردیم که بین فست فودهای زنجیره ای تنها رستوارن مورد علاقه ماست . و بعد هم با تاکسی به هتل برگشتیم چون واقعا پاریس بعد از ساعت 8 شب استرس عجیبی به ما وارد می کرد.

نویسنده :تینا عظیمی

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب خبرنگاران مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی گیرد.

جهت مطالعه ادامه سفرنامه کلیک کنید

منبع: لست سکند
انتشار: 15 آذر 1398 بروزرسانی: 12 مهر 1399 گردآورنده: kulu.ir شناسه مطلب: 497

به "سفری مالی و ماجراجویانه به اروپا-قسمت اول" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سفری مالی و ماجراجویانه به اروپا-قسمت اول"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید