ماجرای نجات نجف دریابندری بعد از دیدار با لرد راسل

به گزارش کولو، تهران (پانا) - دیدار نجف دریابندری با لرد راسل که شاید به نیم ساعت هم نکشیده بود، نه تنها نقطه عطفی در زندگی شخصی او بود، بلکه توانست در مناقشه ای که بر سر ترجمه و انتشار کتاب تاریخ فلسفه غرب میان او و انتشارات آلن و آنوین درگرفته بود، اوضاع را به نفع دریابندری تغییر دهد.

ماجرای نجات نجف دریابندری بعد از دیدار با لرد راسل

به گزارش ایسنا، در یادداشتی در ویژه نامه نوروزی روزنامه شرق درباره نجف دریابندری به قلم عبدالرحمن نجل رحیم، عصب شناس و عصب پژوه، آمده است: خودش خوب می دانست روزی که پس از سال ها انتظار و اشتیاق از میان درختان پلاس پنرین گذشت و چشمش به خانه ای سفیدرنگ افتاد که در میان انبوهی از سرسبزی معمول نرث ویلز توجه را جلب می کرد، در زندگی اش نقطه عطفی خواهد بود اما هیچ فکرش را نمی کرد ماحصل ملاقاتش با صاحب این خانه بتواند برگ برنده مناقشه ای را به دستش بدهد.

ملاقات نجف دریابندری با لرد راسل که شاید به نیم ساعت هم نکشیده بود، نه تنها نقطه عطفی در زندگی شخصی او بود، بلکه توانست در مناقشه ای که بر سر ترجمه و انتشار کتاب تاریخ فلسفه غرب میان او و انتشارات آلن و آنوین درگرفته بود، اوضاع را به نفع دریابندری تغییر دهد. ماجرا از نامه ای در تاریخ 23 ژانویه سال 1967 آغاز شد؛ یعنی هنگامی که انتشارات فرانکلین آمریکا نامه ای از انتشارات جورج آلن و آنوین ناشر اصلی کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل دریافت کرد که در آن نوشته شده بود آگاه شده اند ترجمه ای از این کتاب با ترجمه دریابندری و بدون کسب اجازه از آنها در بازار کتاب ایران موجود است و خواهان شرح و شفافیت فرانکلین شدند. این در حالی بود که انتشارات فرانکلین با کسب اجازه از آلن و آنوین قراردادی با دریابندری بسته بود تا این کتاب را که نجف در زندان ترجمه نموده بود، منتشر کند. سه روز بعد هارولد مانگر، معاون مدیر فرانکلین آمریکا، در نامه ای خطاب به دریابندری با لحنی خودمانی و محبت آمیز نوشت: تو بگو در پاسخ به این بریتانیایی های متکبر چه بگویم؟ نجف - شاید رنجیده از این نامه - با انگلیسی سلیس خود کوشش کرد با تسلطی که بر کلمات داشت، هر آن چه را در توان دارد برای اعاده حیثیت خود به کار بگیرد: هارولد عزیزم! از شرمساری ای که به خاطر ترجمه کتاب تاریخ فلسفه غرب دچارش شده ای عمیقا متأسفم. لطفا به آلن و آنوین بگو ترجمه این کتاب در اواخر دهه پنجاه اجرا شده، یعنی زمانی که من در انتشارات فرانکلین مشغول نبودم. بنابراین این اتفاق هیچ ارتباطی با این انتشارات ندارد. مسئله این است که ایران کنوانسیون حق انتشار را امضا ننموده است. بنابراین انتشاراتی ها برای ترجمه و چاپ یک اثر خود را نیازمند به کسب اجازه مؤلف و انتشاراتی نمی بینند.

تصادفا در سفری که سه سال پیش به ایالت ولز داشتم، با لرد راسل ملاقات کردم و نسخه ترجمه شده کتابش را نشانش دادم. با او درباره شرایط حق انتشار در ایران صحبت کردم و با واکنش سخاوتمندانه او روبه رو شدم. بی آن که از او بخواهم، دست نوشته ای به من داد که به انتشاراتی او در لندن ببرم که نسخه کپی آن را ضمیمه نامه نموده ام. من این نامه را به انتشاراتی او ندادم، زیرا تصور می کردم ملاقاتم با آنوین مایه خجالتم می گردد.

امیدوارم آلن و آنوین بدانند که فرانکلین مسئول این ماجرا نیست. اگر اجازه بدهی، خودم شخصا نامه ای به آنها می فرستم و ماجرا را شرح می دهم.

هارولد کمتر از یک ماه بعد، در نامه ای به نجف از همکاری او تشکر کرد و اطلاع داد که نامه را به دفتر آلن و آنوین فرستاده و نسخه کپی دست نوشته راسل را نیز ضمیمه آن نموده است و آرزو کرد این خاتمه نامه بی ادبانه خانم دادلز (مسئول امور قراردادهای خارجی انتشارات جورج آلن و آنوین) باشد.

در ماه آوریل همان سال، یک ماه پس از دریافت نامه هارولد، نجف خطاب به او - که شاید این مناقشه عمقی به دوستی شان داده بود - نوشت: هارولد عزیزم! حدس بزن کی دیروز بعدازظهر به ملاقات من آماده بود؟ آقای استنلی آنوین که به ایران سفر نموده بود. خاتمه توانستم دست نوشه لرد راسل را نشان او بدهم و توافق کنیم که در ازای پرداخت 25 پوند از جیبم، حق انتشار تاریخ فلسفه غرب را بخرم. ضمن این که او ابراز تمایل کرد در ازای پرداخت پول، حق انتشار آثار دیگر انتشاراتش را به فرانکلین بفروشد. او می خواست به شیراز و اصفهان سفر کند و من بعد از این که به تهران بازگشت، می خواهم دوباره با او ملاقات کنم. می خواهم چند عنوان از کتاب های انتشارات او را انتخاب کنم و بعد از این که برگشت، درباره حق انتشارشان مذاکره کنم. اگر به نتیجه مشخصی برسیم، برایت در نامه شرح خواهم داد.

توافق میان این دو به خوبی پیش رفت و نجف توانست حق انتشار چند کتاب دیگر را نیز از آنوین بخرد. پس از خاتمه انتشار تاریخ فلسفه غرب، کریم امامی، سرویراستار فرانکلین تهران، همراه با نامه ای به آنوین این کتاب را که در چهار جلد منتشر شده بود، برای او فرستاد تا پرونده این قائله بسته گردد. این دومین دردسری بود که در جهت ترجمه و انتشار این کتاب بر سر راه نجف قرار گرفته بود. پیش از این، قصه ترجمه تاریخ فلسفه غرب هم مانند ماجرای انتشارش سر دراز داشت؛ دریابندری ترجمه این کتاب را که به گفته خودش فلسفه را به عمق جانش نشانده بود، در روزهایی آغاز کرد که تصور می کرد قرار است سال های زیادی در زندان بماند. او از صفدر تقی زاده خواسته بود که این کتاب را برایش بیاورد. اگرچه پیش از زندان این کتاب را خوانده بود اما در ساعت های طولانی و ناگذر زندان با دقت بیشتری آن را مطالعه و سپس ترجمه اش را آغاز کرد. سپس یکی از اشخاصی که مدیریت زندان را به عهده داشت، کتاب را از او گرفت تا بخواند و بعد به نجف پس بدهد اما دیگر کتاب را پس نداد و نجف ناچار شد ترجمه آن را از سر بگیرد. علی رغم حکایت تلخ و شیرین ترجمه و انتشار تاریخ فلسفه غرب، نجف دریابندری کارستان خود را از راهی پرسنگلاخ به مقصد رساند تا موقعیت خود را به عنوان استاد کلمات و آفریننده ای که خودبه خود آموخته و خود استاد خود بوده، تثبیت کند و چنین هم شد.

منبع: خبرگزاری پانا
انتشار: 24 فروردین 1400 بروزرسانی: 24 فروردین 1400 گردآورنده: kulu.ir شناسه مطلب: 1556

به "ماجرای نجات نجف دریابندری بعد از دیدار با لرد راسل" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ماجرای نجات نجف دریابندری بعد از دیدار با لرد راسل"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید