پیروز تنها توله یوز بازمانده ایران از مرگ بازگشت
به گزارش کولو، دقیقا از صبح 10 اردیبهشت، روزی که عکس سزارین شده ایران، تنها یوزپلنگ آسیایی در اسارت و توله هایش منتشر شد تا همین امروز که وزن تنها پسر ایران به 1070 گرم رسیده است خواب کاملی به چشم علیرضا شهرداری پناه، تیمارگر داوطلب یوز ها نیامده است.
به گزارش همشهری، این توله امروز (دوشنبه) 50 روزه می شود و در این مدت بار ها و بار ها تا دم مرگ رفته و بازگشته است، اما با یاری تیمارگری که بیش از 20 سال تجربه تیمارگری حیات وحش را دارد، محیط بانان توران، دامپزشکان سازمان حفاظت محیط زیست، متخصصان داوطلب و تجهیزاتی که دانشکده دامپزشکی تهران در اختیارشان گذاشته حالا پسر ایران صد ها کیلومتر دورتر از مادر روی چمن مصنوعی، در شرایط جسمی پایدار می دود و یال های کرکی اش را برای دلبری نشان می دهد.
کمتر کسی وجود دارد که صحنه دویدن پیروز را ببیند و خوشش نیاید. اما پیروز که سازمان حفاظت محیط زیست چندان موافق نامگذاری او به وسیله تیمارگرش نیست، راه سختی را برای رسیدن به این شرایط سپری نموده است.
در این مصاحبه پای صحبت های علیرضا شهرداری پناه نشستیم تا از بزرگ کردن فرزند ایران بگوید که او با صمیمیت و دلدادگی بابا صدایش می نماید و وقتی خاطره تب کردن پیروز را تعریف می نماید، بغض امانش نمی دهد.
چطور شد که برای نگهداری از توله های ایران به توران دعوت شدید؟
با تماشا عکس های نحوه شیر دادن به توله های ایران، بسیار نگران شدم. از آنجایی که سالیان سال در حوزه تیمارگری حیات وحش کار نموده ام و حدود 15 سال دستیار دامپزشک حیات وحش بوده ام، تجربه زیادی در خصوص پرستاری کردن از حیات وحش دارم؛ یعنی می توانم تجویز های پزشکان را اجرایی کنم. با یکی از دوستانم موضوع را عنوان نمودم و او هم با دامپزشکی که ایران را سزارین نموده بود موضوع را عنوان نمود و ایشان از من برای تیمارگری توله یوز ها دعوت به همکاری کرد.
این کار را داوطلبانه و با علاقه شخصی انجام داده ام و منتی بر کسی نیست. علاقه به حیات وحش و نگهداری از آن ها به احساسات شخصی من برمی شود. پس از دعوت راهی توران شدم تا به محیط بانان نحوه شیردادن به توله یوز ها را آموزش دهم. پیش از رسیدن من به توران یکی از توله ها مرده بود. علت مرگ را هم، چون از ابتدا حضور نداشتم نمی توانم در خصوصش اظهارنظری کنم. از همان ابتدا به آن ها گفته بودم که یک هفته پس از حضورم باید برای یک سفر تحقیقاتی به سیستان بروم. برنامه سیستان مطالعه روی پروانه ای بود که در فصل بهار با رویش گلی خاص در آن منطقه رویت می شود.
کارتان را چگونه آغاز کردید؟
ساعت 12 شب به توران رسیدم و با یک چالش بسیار مهم روبه رو شدم. فضا و امکاناتی برای پس از سزارین پیش بینی نشده بود. در تمام آن 6 روزی که در کنار 2 توله بودم هر چیزی که احتیاج داشتم برای من فراهم کردند. ضمن اینکه خودم هم چیز هایی مثل شیر با برند رویال کنین برده بودم. پیش از این گفتند که به توله ها آغوز داده اند، ولی آغوز شیری نیست که با یک بار دادن تامین نماینده آنتی بادی های مورد احتیاج بدن یوز باشد. کلا 4 نوع شیر خشک در این مدت داده شده است که در خصوص بهتر بودن هر کدام اختلاف نظر وجود دارد. حتی دامپزشک آفریقای جنوبی (دکتر پیتر کالدوِل) هم که آمد یک نوع شیر خشک دیگر معرفی کرد. 6 روز چشم برهم نزدیم تا این توله ها را نگهداری کنیم. از غذا دادن قطره قطره تا مراقبت برای باز شدن چشم توله ها را برای نخستین بار در کشور تجربه کردیم.
من توله بسیاری از حیوانات را تیمار نموده ام، ولی حتی من هم تجربه کافی برای مراقبت از بچه های ایران نداشتم چه رسد به محیط بانانی که تا به امروز تجربه سزارین یک یوز را هم نداشته اند. پس از آموزش شیفت بعدی محیط بانان، با دلشوره فراوان راهی سیستان شدم و وقتی برگشتم متوجه شدم که یکی دیگر از توله ها 10 روز پس از سفر من در راه رسیدن به تهران تلف شده است. این به این معنا نیست که اگر من بودم چنین اتفاقی نمی افتاد؛ اصلا. چرا که در مراقبت از حیوانات حیات وحش شرایطی پیش می آید که باید در لحظه تصمیم گرفت و شرایط پیچیده تر از آن است که بتوان تصور کرد. به طورمثال شما جایی مجبور می شوید که در خصوص توله ای که آغوز به میزان کافی نخورده، از 200 گرم به 450 گرم رسیده و در پایین ترین سطح آنتی بادی است تصمیم حیاتی بگیرید.
ایراد اصلی توران چه بود؟
واقعیت این است که بزرگ ترین ایرادی که می توان به توران گرفت نبود امکانات و تجهیزات تشخیصی مثل سونوگرافی، رادیوگرافی و آزمایش خون و ادرار بود. آنجا حتی آنتن اینترنت برای مشورت گرفتن از دامپزشکان داخلی و خارجی هم نبود. به نظر من این هیچ ربطی به مهارت محیط بان ندارد. اگر تجهیزات بود، مثلا می شد با یک سونو انسداد روده توله ها را زودتر تشخیص داد و غلظت و نوع شیر را عوض کرد. مرگ توله دوم با هجمه شدید مردم و حتی فعالان محیط زیست به من همراه شد؛ با این استدلال که چرا توله ها را رها نموده ام. درحالی که من از ابتدا گفته بودم که تا زمان مشخصی در آنجا هستم.
چه شد که در تهران پذیرفتید که مراقبت توله سوم را بپذیرید؟ آن هجمه ها شما را منصرف نکرد؟
وقتی دکتر اکرامی زنگ زد و گفت که بیا به داد توله سوم برس، دومین توله هم مرده بیا این یکی را زیر پر و بالت بگیر تصمیم خیلی سختی بود. تا همین الان هم بودنم همراه با انتقاد ها و هجمه هایی است که کار را برایم سخت می نماید. ولی یک لحظه به خودم گفتم اگر این توله هم بمیرد چه؟ با مشورت از دوست و همکارم آقای عمارلویی از ظهر روز 28 اردیبهشت تا کنون کنار تنها توله به جای مانده در مهمانپذیر سازمان مانده ام. شرایط اینجا به آنچه من انتظار دارم نزدیک است و می توانیم شرایط نسبتا خوبی را فراهم کنیم. هنوز نتوانسته ام خانواده ام را ببینم و حتی برای مداوای دستم که درد شدید ناشی از دیسک دارد به مدت 3 ساعت به مطب دکتر بروم.
مراقبت از پیروز در تهران چطور بود و این مراقبت ها تا کی باید ادامه یابد؟
در این مدت بار ها این توله تا پای مرگ رفته و برگشته است. شب هایی بوده که دکتر باستانی و دکتر کردستانی دامپزشکان سازمان، خود را برای احیای قلبی توله آماده می کردند و من در این مدت جانم به لبم می رسید. این توله وزن چندانی ندارد که بگویید 2 روز غذا نخورد چیزی نمی شود. از قطره قطره شیر دادن تا امروز که به میزان یک نخود گوشت به او می دهیم این حیوان را بزرگ نموده ایم و ساعت به ساعت کارهایش را انجام داده ایم و یک خواب کامل نداشته ایم.
الان از دست من غذای یاریی کنسروی می خورد و در حد یک گرم گوشت به او می دهم. خیلی ها به دستی شدن پیروز ایراد می گیرند و فکر می نمایند او به طبیعت بازخواهد گشت. درحالی که چندین نسل باید یوز در اسارت به جهان بیاید تا بتوان چنین کاری کرد. 8 روز پیش توانستیم برای آفتاب گرفتن این توله را به محوطه ای آماده و محصور ببریم تا کمی بدود و آفتاب بگیرد.
این فرایند تا 4 ماهگی و زمانی که غذای خشک بخورد ادامه خواهد داشت و سپس درصورتی که شرایط مناسب باشد در محوطه ای متفاوت از یوز های دیگر نگهداری خواهد شد. البته 4 ماهگی هم شرایط حساسی است و به گفته پیتر کالدوِل باید خود را برای آن موقع آماده کنیم. یوز های طبیعت هم در این سن شرایط جسمی شنماینده ای دارند.
منبع: فرارو