دانشگاه پشت پرده کرونا
به گزارش کولو، رتبه اش 10 شد، کلی درس خواند تا همان دانشگاهی که می خواهد قبول شود، اما چه اتفاقی افتاد که تا امروز دانشگاه مورد علاقه اش را هنوز به چشم خود ندیده؟ کرونا آمد و گفتند کلاس ها مجازی برگزار می شود؛ بنابراین تا امروز نه تنها دانشگاهی را که در آن قبول شده ندیده که حتی پایش را هم به شهری که دانشگاهش آنجاست نگذاشته. باورت می شود؛ حتی برای ثبت نام گفتند مدارکت را با پست ارسال کن؟ من در یک شهر کوچک زندگی می کنم؛ با خودم گفتم حسابی درس بخوانم تا به تهران بیایم و از امکانات دانشگاه و کتابخانه اش استفاده کنم حالا، حال و روز ما را ببین! روز ها حسرت می خورم که آنچه را از دست داده ام دیگر برنمی شود و همه این ها افسرده ام نموده است.
روزنامه ایران در ادامه نوشت: این ها فقط حرف ها و دغدغه های این دانشجو نیست، خیلی از دانشجویانی که می شناسم این روز ها حرف های مشابهی دارند؛ اینکه فکر می نموده اند شرایطی که کرونا به وجود آورده موقتی است و آن ها یکی دو ترم را در خانه و پشت سیستم کامپیوترشان می گذرانند و تمام؛ اما با طولانی شدن این فرایند، خسته، کلافه و افسرده شده اند. خیلی هایشان می گویند یعنی این شرایط تمام می شود؟ آیا دوباره می توانند به فضای درس و دانشگاه بازگردند؟ آیا می توانند تجربیاتی که روزی خوابش را می دیدند از سر بگذرانند؟ آیا روز هایی که از دست رفته قابل جبران هست؟
من هنوز کارت دانشجویی ام را نتوانسته ام بگیرم. به یکی از همکلاسی ها گفتم عکسش را برایم بگیرد و بفرستد. تا به حال توی کتابخانه دانشگاه پا نگذاشته ام؛ حداقل اجازه بدهند، خوابگاه ها باز شود تا ما هم بتوانیم کمی از امکانات دانشگاهی که کلی برای قبول شدن در آن زحمت کشیده ایم، استفاده کنیم. کسی که رتبه خیلی بالاتری هم دارد دقیقاً الان شرایط من را دارد، آیا همه این ها کلافه کننده نیست؟ فرق الان من با کسی که کلاً مجازی درس می خواند چیست؟
این نظر یکی از استادانی است که نمی خواهد اسمی از او در این گزارش آورده شود: راستش واقعاً شرایط سختی شده و من افسردگی و کلافه شدن را در میان دانشجو ها می بینم. کاش کسی به فکر روح و روان آن ها باشد. من آدم مثبت اندیش و آرامی هستم و معمولاً همه را دعوت به آرامش می کنم، اما یک بار سر کلاس گفتم دیگر نمی توانم به این روش ادامه بدهم، چون مدام اینترنت قطع می شد درحالی که برخی بچه ها همایش داشتند. دائم داخل کلاس می شدم و بعد به بیرون پرت می شدم. فشار های بیرونی هم هست این همه خبر مرگ و روز های سیاه که می دانم فقط مخصوص من و دانشجو ها نیست، اما همه این ها فشار مضاعف است. اگر شرایط به همین منوال پیش برود دیگر کلاس جدیدی انتخاب نمی کنم.
این استاد صاحبنام یکی از رشته های علوم انسانی ادامه می دهد: در رشته های علوم انسانی تا قبل از ماجرای کرونا مدام در کلاس بحث و صحبت بود. استاد و دانشجو خیلی شرایط کلاس را عوض می کردند، اما الان دانشجو در فضای مجازی نهایتاً تایپ می نماید یا گاهی اجازه صحبت می گیرد. آنقدر هم شرایط فراهم نمی شود که بحث کنیم. گاهی می فهمی دانشجو دارد وسط خیابان بحث می نماید و صدای موتور و ماشین می آید یا لم داده روی مبل خانه اش و وسط خواب نیمروزی یک چیزی می گوید. این فضا روح و روان را فرسوده می نماید. من گاهی احساس می کنم در خلأ صحبت می کنم. سکوت کلاس آدم را می گیرد.
مریم دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی است و همه این ها را در دو ترم دانشگاهش تجربه نموده: من وقتی خودم همایش می دادم دائم از خودم می پرسیدم اصلاً بچه ها به من گوش می دهند؟ یک هفته کامل برای کارم زحمت کشیدم، اما وقتی چهره ها را نمی بینی خواه ناخواه این سؤال برایت پیش می آید که اصلاً کسی به تو گوش می دهد یا نه؟ وقتی سر کلاس حضوری هستی به هر حال آدم ها و عکس العمل شان را می بینی، اما در فضای مجازی لزوماً این اتفاق نمی افتد.
همه این ها فرسودگی می آورد. ترم قبل بچه ها بیشتر با هم بحث می کردند و شور و اشتیاق بیشتر بود، اما این ترم می بینم انگار همه شورشان را از دست داده اند. انگار همه دچار کرختی شده اند. من فکر می کنم اگر فضا همین طور پیش برود مدام اشتیاق دانشجو ها برای درس خواندن کمتر می شود. قبلاً همه شرایط را موقت می دانستند، اما الان می گویند ممکن است این شرایط ادامه پیدا کند و حتی امتحانات هم معلوم نیست حضوری باشد.
همه این ها احساس سرخوردگی ایجاد می نماید و آدم دائم احساس بدشانسی می نماید؛ اینکه دورانی از زندگی اش از دست رفته که دیگر برنمی شود؛ حتی یک بار یکی از استادان ما گفت کاش شرایط کمی خوب می شد و ما می توانستیم چند جلسه ای همدیگر را ببینیم تا لااقل بفهمیم با چه کسانی کلاس داریم.
ثمین دانشجوی شیمی است. او اوایل به خاطر کم شدن فشار درس ها شاد بود توی خانه درس می خواند، اما این روز ها احساس کاملاً متفاوتی دارد: در هر صورت توی خانه درس خواندن راحت تر است، اما بعد از گذشت یک سال و نیم، چون سال بعد هم سال آخر دانشگاهم است دیگر این شرایط برایم سخت شده و دوست ندارم توی خانه بمانم. دوست دارم بروم دانشگاه و آزمایش ها را عملی انجام دهم. رشته ما کلی درس عملی دارد.
ثمین می گوید این روز ها بشدت افسرده شده و دلش نمی خواهد این روال ادامه پیدا کند: حجم درس ها قبلاً بیشتر بود، اما حالمان بهتر بود. همین که بچه ها را می دیدیم و باهم حرف می زدیم کلی خوش می گذشت، اما این روز ها خیلی ها در حالت خواب درس می خوانند یا کلاس ها را می گذرانند. قبلاً بچه ها در کلاس حضوری با انگیزه بیشتری درس می خواندند و رقابت بیشتری داشتیم. نگرانی ثمین از آن جهت بیشتر است که فقط یک سال تا فارغ التحصیلی اش مانده و ممکن است درسش درحالی تمام شود که کرونا همچنان باشد و این یک سال آخر هم مجازی بگذرد.
او می گوید: باز هم خوش شانس بودم که دو سال دانشگاه واقعی را تجربه کردم. اما خیلی ها آغاز دانشگاه برای شان همین طوری بود و به نظر من این فرصت دیگر برایشان برنمی شود. اتفاقی که برای ما افتاد غیرقابل جبران است. من فکر می کنم دوره دانشجویی من در دوره کارشناسی کاملاً از دست رفت. ما می توانستیم کلی تجربه های هیجان انگیز داشته باشیم، اما تمام این تجربه ها را از دست دادیم و به جایش با خانه نشینی روزگار گذراندیم. همه این ها افسرده کننده است. مگر چه سرگرمی در خانه داریم؟ دائم در دنیای مجازی هستیم؛ درس مجازی، کتاب خواندن مجازی، همه چیز مجازی است. این سن برای من دیگر تکرار نمی شود و من مجبورم به این روال ادامه دهم، چون کار دیگری از دستم بر نمی آید.
او دانشجوی معماری است و درباره مسائل خاص این رشته می گوید: مسائل کلاس آنلاین را که خودتان بهتر می دانید نبود صدا و تصویر درست و هزار بدبختی که درباره اش هزار بار گفته ایم. علاوه بر این رشته من بیشتر عملی است و باید ببینم تا یاد بگیرم و این پشت سیستم غیرقابل فهم است. ما احتیاج داریم پیش هم باشیم و یک چیزی را رسم و طراحی کنیم. جا های مختلف را ببینیم و... کار های ما ضعیف شده. وقتی کنار هم بودیم جو بهتری داشتیم و حالمان بهتر بود. این خانه نشینی واقعاً ناراحت کننده است.
زهرا دانشجوی تربیت بدنی است. او هم مسائل خاص خودش را دارد: ما این همه پول کلاس عملی برای والیبال و شنا می دهیم، اما تا حالا رنگ استخر و باشگاه را هم ندیده ایم. هر واحد 500 تا 600 هزار تومان است. حالا بگذارید برایتان بگویم کلاس های ما چطور می گذرد؛ استاد می گوید درباره یک حرکت بیایید حرف بزنید و عملاً کلاس با صحبت ما درباره حرکات می گذرد. این اصلاً حس و حال دانشگاه و یک کار عملی را نمی دهد و آدم را دلگیر و خسته می نماید. قبلاً شاد بودیم می رویم توی زمین توپ می زنیم و شنا می کنیم. طبیعتاً دیگر آن حال و هوا اصلاً نیست. از آن طرف یک خوبی دارد؛ اصلاً غیبت نمی خوریم و در هرحال می توانیم در کلاس درس حاضری بزنیم، اما یک دوره عمرمان رفت و دیگر بر نمی شود. زهرا می گوید از ابتدای دوره کارشناسی اش اوضاع همین بوده، چون او از کاردانی به کارشناسی آمده: اینکه کلاس بروی بعد هم با دوستانت بروی بیرون، انگار دیگر قرار نیست برای ما تکرار شود.
کرونا خیلی چیز ها را تغییر داده شاید اگر تا همین چند سال پیش می گفتند روزی می رسد که دانشجویی دانشگاه قبول شود، اما هرگز رنگ دانشگاهش را نبیند حرف هایش را باور نمی کردیم یا باور نمی کردیم کسی همانجا پای سیستم کامپیوترش بتواند مدرک شیمی یا تربیت بدنی بگیرد، اما همه این ها رخ داده و ملالش غیر قابل تحمل شده. چه کسی می داند در آینده چه اتفاق دیگری خواهد افتاد.
منبع: فرارو